خیلی زوده برای خسته شدن، خیلی خیلی. ولی واقعا انگار که چیزی ازم نمونده باشه، انگار که تمام این 9 ماه توسط این روزا دارن بلعیده میشن.

نیاز دارم به موسیقی، به هنر، به چیزی که روحم رو نوازش بده ولی تهش هنوزم با درسا و فرمولا میگذرونم و واقعا اگر علاقه نداشتم بیشتر بلعیده میشدم.

نیاز دارم به فعالیت، به پیاده روی روزانه، به باشگاه، هر چند هنوزم خستگی اون سالها از تنم بیرون نرفته.

نیاز دارم به در آغوش گرفته شدن.

نیاز دارم به شلوغی، منِ این روزهایِ اجتماع گریزی.

نیاز دارم با یه جمعِ بزرگتر از خودم معاشرت کردن، بچه ها دارن بچه م میکنن.

نیاز دارم به آرامش، به بی فکری، به اعتمادِ به خودم.




یا علی.

و در آخر، نیازمندم به...

از این خز و خیل بازیا :))

روز میشمرم برای اومدن به جایی که خبری از تو نیست دیگه...

خیلی ,دارن ,چیزی ,واقعا ,بلعیده ,انگار ,نیاز دارم ,دارم به ,انگار که ,منِ این ,این روزهایِ

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ پرورش افکار تولید محتوا هنری وبلاگ نویسی {کتاب درسی فارسی هفتم} نرده شیشه ای,نرده استیل,حفاظ استیل فروشگاه Pro gamer pubg mobile دلــ نوشتـ♥ـ با لبخند وارد شوید